درد و دل |
||
به وبلاگ من خوش آمدید من محمدرضا 17ساله هستم این وبلاگ رو تقدیم میکنم به تک عشق دنیای خودم که با وجود بعضی رفتاراش هنوزم دوستش دارم و عاشقشم امیدوارم که خوشتون بیاد |
||
نويسندگان |
|
محمدرضا |
آثار تاريخي يك عاشق |
|
مهر 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 آذر 1391 آبان 1391 |
دوستان عاشق تنها |
|
|
دوستان عاشق |
|
|
وضعیت من در یاهو |
|
|
آمار وب |
|
كاربران آنلاين:
تعداد بازديدها: RSS |
طراح قالب: |
| نازترین قالب های وبلاگ |
موزیک و سایر امکانات |
||||||||||||||
<-PollItems->
Alternative content | ||||||||||||||
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
|
|
||
|
سلام بچه ها بابت این چندروزی که وبلاگ رو اپدیت نکردم شرمنده یکم سرم شلوغ بود ولی قول میدم از فردا دوباره شروع کنم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 21:59 | ||
|
|
||
|
به نام عشق عشقی که هرگز نفهمید معشوق دارد معشوقی که مدت هاست در نبودش میگرید و درحضورش میخندد معشوقی که چند بار بهش گفت: دوستت دارم ولی اون حتی جوابشم نداد ولی معشوق همچنان بهش وفاداره
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 19:0 | ||
|
|
||
|
میگن قسمت نیست حکمته.... من معنی قسمت و حکمت رو نمیدونم... ولی تو معنی طاقت رو میدونی مگه نه...؟ پس امیدوارم بدونی طاقت منم یه حدی داره و ازت میخواهم کمی هم منو درک کنی وبفهمی که دوست داشتن من به خاطر چیزای بیهوده و الکی نیست
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 18:50 | ||
|
|
||
|
زمان همچنان میگذرد و تو هیچ نمیگویی ولی من همچنان منتظرم تا کمی از غرورت را کم کنی و ببینی چگونه درحال سوختنم... سوختنی که ممکن است به بهای جانم تمام شود ولی من میدانم که تو ارزش جانم را داری پس به خاطر تو صبر میکنم تا شاید فرجی شود
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 22:27 | ||
|
|
||
|
در دنیایی که مردانش از وفا حرف میزنند ولی وفاداری سگ را به خود ترجیح میدهند و زنانی که در پشت چهره هایی نقاشی شده پرده هایی به فروش میگذارند خوشحالم... خوشحالم از اینکه تنها هستم ولی حاضرم با همه چیز این مردمان بسازم تا فقط کلمه ای از او بشنوم ولی افسوس...
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 22:4 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 14:12 | ||
|
|
||
|
حالم از جمله یکی بود یکی نبود به هم میخورد اخه چرا همیشه یکی باید تنها باشه؟ لعنتی ها یا بنویسید:دو نفر بودند یا اینکه هیچ کس نبود که حداقل کسی تنها نباشد اگر در بچگی به جای یکی بود یکی نبود یکی از این دوتا جمله رو به ما یاد داده بودند ماهم تکلیف خودرا میدانستیم یا دوتایی باهم بودیم یا اصلا نبودیم
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 21:41 | ||
|
|
||
|
سلام به بر و بچ بی صاحب امروز اومدیم ی مخ بزنیم نزدیک بود پلیس بگیره مارو اخه لامصب بعضی ها سه تا سه تا دارن بعدشم میرن دنبال یکی دیگه پلیس که بهشون گیر نمیده هیچ هنوز دختره عوض پا دادن وشماره گرفتن خودش شماره میده و جفت پا میره تو بغل یارو ماهم که غریب و بی کس هستیم پلیس میفته دنبالمون شانس رو توجه کنید هه هه هه هه
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 21:24 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 13:45 | ||
|
|
||
|
|
||
|
[+]
نوشته شده توسط محمدرضا در 13:18 | ||
